| دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
| فرمت فایل | docx |
| حجم فایل | 1520 کیلو بایت |
| تعداد صفحات فایل | 43 |
2-1 خواب آلودگی چیست ؟
در حالت ایده ال هر فرد در شبانه روز نیاز به 7 تا 8 ساعت خواب دارد . هر شخصی بواسطه داشتن ساعت بیولوژیکی در بدن پس از مدتی فعالیت و سوخت و ساز انرژی داخلی، نیاز به استراحت و خواب پیدا می کند . رانندگان جوان در ساعات اولیه صبح و ساعات پایانی شب اوج خستگی و خواب آلودگی را دارند و رانندگان میانسال بیشتر در ساعات 13 تا 15 دچار خواب آلودگی می شوند.
رانندگانی که از این الگو تبعیت نمی کنند ممکن است به خواب آلودگی دچار شده و ضمن چرت زدن ، کنترل وسیله نقلیه را از دست بدهند و متعاقب آن یا از جاده خارج شده و یا به مسیر مقابل منحرف شوند و حادثه ای ناگوار را رقم بزنند .
تصور کنید اگر راننده ای بدلایل مختلف دچار "خواب کوچک" یا اصطلاحا چرت به مدت 4 ثانیه شود در صورت داشتن سرعت 100 کیلومتر در ساعت ، مسافت 111 متر را بدون هیچگونه راهبری و کنترل خواهد پیمود . یعنی در طول این مدت کوتاه ، وسیله نقلیه به مسافت111 متر راننده نخواهد داشت .
بطور کلی سوانح و تصادفات مربوط به خواب آلودگی راننده در راههای برون شهری خصوصا آزادراهی بیشتر از معابر درون شهری اتفاق می افتد . بالا بودن میانگین طول سفر از یکسو و یکنواختی مسیر و سرعت وسیله نقلیه از سوی دیگر از اهم دلایل این موضوع به حساب می آید . اهمیت خواب آلودگی از آنجاست که راننده به تبع بروز آن مجبور به نوشیدن ، خوردن و یا بعضا باز کردن کمربند ایمنی میشود و این موارد خطرات مضاعف را به همراه خواهند داشت .
2-3 پیشینه بررسی نقش خواب آلودگی رانندگان
2-3-1-پیشینه تحقیق در ایران :
بررسی آمار تصادفات فوتی { 28 } حاکی از آن است که علت بسیاری از حوادث رانندگی کشور واژگونی خودروها بوده که بخش عمده آن از خواب آلودگی رانندگان ناشی می شود. این اتفاق در مورد وسایل نقلیه حمل ونقل عمومی از جمله کامیون ها و اتوبوس های مسافربری که مسافت های طولانی را می پیمایند 24 در صد بوده و با توجه به اهمیت و شدت تصادفات این گروه از وسایل نقلیه توجه بیشتری را می طلبد.
نتایج پژوهشهای گروه اجتماعی مرکز مطالعات استراتژیک آریا در ایران نشان می دهد 20 درصد تصادفات کشور ناشی از خواب آلودگی است و مرگ ومیر ناشی از آن سه برابر و مجروحان نیز دو برابر سایر تصادفات است. همچنین مجموع تعداد کشته ها و مجروحان تصادفات ناشی از خواب آلودگی 50 درصد بیشتر از تعداد کشته ها و مجروحان دیگر تصادفات است . { 28 }
آمار پزشکی قانونی حاکی از آن است که79 درصد از رانندگانی که به خاطر خستگی و خواب آلودگی کشته شده اند مرد و 21 درصد مابقی نیز زن بوده است با توجه به اهمیت موضوع وآثار مخرب تصادفات مربوط به خواب آلودگی منجر به مرگ و یا جراحت شدید ، سعی خواهیم نمود تا به پیشینه تحقیق در کشورهای مختلف پرداخته وتا حد امکان با بیانی ساده به خواب و اختلالات آن از جمله خواب آلودگی های روزانه و روش های کنترل آن بپردازیم .
عکس 2-2 اختلالات خواب
پیشینه بررسی نقش خواب آلودگی راننده در وقوع تصادفات در کشورهای مختلف:
2-3-2 انگلستان :
مطالعات انجام گرفته توسط مرکز تحقیقات خواب {1} نشان می دهد که خواب آلودگی راننده تا 20 درصد علل تصادفات در راه های یکنواخت را تشکیل می دهد. این بیانگر این مطلب است که هزاران فرد هر سال به دلیل خواب رفتن رانندگان پشت فرمان دچار سانحه می شوند . یک مطالعه {2} قدیمی تر بر روی تصادفات سال های 87 تا 92 مشخص کرده بود که 16% کل تصادفات راه ها و 23% کل تصادفات در جاده های اتومبیل رو (شاهراه ها ) به دلیل خستگی و خواب آلودگی اتفاق می افتد. تحقیق صورت گرفته توسط TRL (1) درصد کمتری را نسبت به تحقیق قبلی نشان می دهد : 9 تا10 درصد تصادفات کل راه ها و 15 درصد رانندگان در طول 12 ماه قبل حداقل یکبار در پشت فرمان به خواب فرو رفته بودند.{ 3 }
|
1-- Transport Research Laboratory |
تحقیق دیگری در مورد 2000 راننده که به علت عدم توجه به جلو یا فاقد عکس العمل ، تصادف کرده بودند نشان داد که در 11 درصد موارد این تصادف ، عامل خواب آلودگی راننده یکی از عوامل اصلی بوده است. {4}
2-3- 3 آمریکا :
تحقیقات اخیر فراوان {6-5} در آمریکا تخمین های بسیار متفاوتی از سطح تصادفات جاده ای مرتبط با خواب آلودگی نشان داده اند. مؤسسه NHTSA (1) تخمین زده است که 56000 تصادف در ارتباط با عامل خواب آلودگی سالانه در آمریکا اتفاق می افتد که منجر به 40000 زخمی و 1550 کشته می شود{5}.
مطالعه دیگری نشان داده است که 17 درصد(حدود یک میلیون) از تصادفات جاده ای ، مرتبط با خواب آلودگی هستند{6}.
یک تحقیق صورت گرفته در سال 95 پیشنهاد کرده که ضریب 6/2 درصد کل تصادفات ناشی از بی توجهی رانندگان به دلیل خستگی و خواب آلودگی بوده است {7}.
مطالعه دیگری در مورد تصادفات فوتی در این دو جاده از شلوغ ترین جاده های آمریکا نشان داد که 50 درصد تصادفات فوتی در این دو جاده به دلیل خواب آلودگی راننده رخ داده بودند.
مطالعه دیگری ادعا می کند که 30 تا 40 درصد تصادفاتی که وسایل نقلیه سنگین در آن حضور داشته است به دلیل خواب آلودگی راننده بوده است. مطالعه دیگری {9} در مورد 205 راننده دو ایالت دیگر نشان داد که 35% رانندگان مذکور حداقل یکبار در طول 12 ماه قبل از زمان پرسش دچار خواب در حین رانندگی شده اند.
|
.NCSDR/NHTSA Expert Panel on Driver fatigue & Sleepiness; "Drowsy Driving and Automobile Crashes", |
تحلیلی بر روی تصادفات جاده ای سال های 90 تا 92 در ایالت کارولینای شمالی {8} نشان داد که 5104 تصادف به دلیل خواب رفتن راننده پشت فرمان اتفاق افتاده است که این عدد برابر 5/0 درصد کل تصادفات در آن دوره زمانی می باشد.
| دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
| فرمت فایل | docx |
| حجم فایل | 59 کیلو بایت |
| تعداد صفحات فایل | 52 |
1- نظریه عوامل بیولوژیکی ( زیستی یا زیستی شناختی )
طرفداران این نظریه معتقدند که عامل مشکلات رفتاری ، عوامل ژنتیکی و زیستی شناختی می باشد زیرا رابطه بین وضعیت جسم و رفتارها وجود دارد این گروه معتقدند که عامل زیستی حتی قبل از تولد اثرات خود را بر روان فرد باقی گذاشته است و یا در هنگام تولد و یا دوران طفولیت بر روی کودک اثر داشته است به طور کلی نظریات بیولوژیک ها به سه عامل اصلی اشاره دارد .
1- نا منطقی غدد داخلی که گاهی در دوران حاملگی بر اثر فشارهای وارد شده بر جنین اثراتی در دوران بعدی سازندگی کودک دارد .
2- فقدان بهداشت کافی در دوران قبل و بعد از تولد .
3- عدم تغذیه کافی در دوران قبل و بعد از تولد .
2- نظریه روان کاوی ( تحلیل روانی )
طرفداران این نظریه علت رفتار نامناسب را عوامل درونی می دانند و معتقدند در صورت شناخت عامل ، مشکلات فرد حل می گردد . این گروه بنیاد نظریه خود را از فروید گرفته اند فروید معتقد است دستگاه روانی به سه حوزه تقسیم می شوند : الف- نهاد ( اید ) ب- خود ( الگو ) پ- خود برتر یا فراخود ( سوپرایگو ) .
و اهمیت دیگر نظریه فروید بر ضمیر ناخود آگاه است و او معتقد است کلیه حوادث دوران در ضمیر نقش بسته و ممکن است به ظاهر در اعمال روزمره بروز نکند ولی آن حوادث به نحوی در رفتار و تصمیم گیریهای و حتی در انتخاب شغل ظاهر می گردد به همین جهت در روش روان کاوی به خواب مصنوعی مبادرت می ورزند تا با یاد آوردن خاطرات به حل مشکل بپردازند زیرا آنها معتقدند اگر علت کشف شود . بیماری رفع می شود .
3- نظریه رفتاری یا نظریه یادگیری :
این نظریه نقطه مقابل نظریه تحلیل روانی می باشد این گروه معتقدند که رفتار نا مناسب یا مشکل رفتاری به علت آموزش و یادگیری از محیط به تدریج به صورت تقریباً ثابت در رفتار فرد تجلی می کند و هر رفتار نا مناسب از طریق تقویت کننده های مثبت و منفی یا تنبیه از محیط کسب می شود رفتار گرایان از طبقه بندی کردن و نامگذاری این بر روی کودکان مشکل دار اجتناب می کنندزیرا معتقدند هر نوع نامگذاری به عنوان یک عامل منفی باعث اثرات نامطلوب در کودک می شود .
4- نظریه بوم شناسی لاکولوژیکال و جامعه شناسی :
این نظریه به علت اهمیت دادن به شرایط محیط طبیعی یک فرد و اثراتی که جامعه بر رفتار دارند مورد بررسی قرار می گیرد این گروه مخالف بر چسب زدن و طبقه بندی نمودن کودکان و نوجوانان به عنوان افراد مشکل دار می باشند زیرا معتقدند عوامل و فشار های اجتماعی است که در شخصیت فرد اثر می گذارد طرفداران این نظریه علت دوری کردن از طبقه بندی را توجه به یک ویژگی و غفلت از مجموعه رفتارهای کودک یا نوجوان تلقی می نماید . ( فرقانی رئیسی – 1374 ) .
اختلالات رفتاری ( havioral Disorder)
رفتار کودک همانند سیستم اعصاب وی روبه رو رشد و تکامل است . کودکان در برابر فشارها و تغییرات زندگی از خود واکنش ها و عکس العمل های متفاوتی نشان می دهند . تغییرات محیط و رفتار والدین و اطرافیان کودک در صورتی که هماهنگ با وضعیت جسمی و شناختی وی نباشد باعث بروز عکس العمل های رفتاری نا مناسبی از جانب آنان می شود . می توان چنین ادعا کرد که رفتار کودک زبان گویای وی است و هر چه کودک در ارتباط با دیگران و بیان احساسات و نیازهای خود مشکلات بیشتری داشته باشد دارای اختلالات رفتاری بیشتری خواهد بود . بدلیل اینکه کودکان در بیان احیایات خود از قبیل درد ، محرومیت ، اضطراب و ترس ناتوان هستند ، به عنوان پاسخ علائم جسمانی و قابل مشاهده رفتاری مانند شب ادراری ، کم و بد خوابی ، دندان قروچه ، تیک ، بی قراری ، بی اشتهایی دل درد ، دزدی و دروغگویی از خود نشان می دهند . این رفتارهای نا مناسب و رفتارهای دیگر ممکن است شدیدتر از این موارد باشند نیازمند مداخله و اصلاح هستند . ( سایت انجمن روان شناسی ) .
اختلال رفتاری کودکان و نوجوانان
اختلالات رفتاری در کودکان و مخصوصاً نوجوانان اکثراً به صورت ناسازگاری و رفتارهای ناجور و غیر اخلاق یا ضد اجتماعی حتی جنایی ظاهر می شود . این دسته از افراد با افراد منحرف همانند سازی دارند و از معیارهای گروههای منحرف تبعیت می کنند مانند فرار نوجوانان از مدرسه و همکاری با قاچاقچیان ، جنایت ، تخریب و فساد . این افراد خطرناکترین افراد جامعه هستند و همواره حالت انتقام جویی عجیبی نسبت به افراد جامعه و حتی والدین خود دارند . اختلالات رفتاری از اوایل کودکی به صورتهای مختلف تظاهر می کند . این افراد به آنچه ب و زشت یا ممنوع است تمایلی افراطی و بیمار گونه دارند به علت داشتن علاقه جنون آمیز اذیت ، آتش سوزی ، آزار و آسیب حیوانات و کودکان کم سال لذت می برند ( سایت انجمن اختلال رفتاری ) .
تعریف اختلال رفتاری :
برای تعریف اختلال ( disorder) ، شیوه دقیق و ساده ای در دست نیست و اغلب اوقات رفتاری را نابهنجار ( abnormal) تلقی می کنند . اگر ریشه های این واژه ها را ردیابی کنیم می بینیم که پیشوند ( ab) به معنی دور ( away) ، جدا ( from) و خارج ( off) است در حالیکه اصطلاح نابهنجار ( abnormal) به مفهوم وسط ، معتدل و معمولی است ( dietiohay – 1973 – Webster new collegiatle) با این مفهوم نابهنجار در وهله اول آنچه را که از اعتدال منحرف شده به ذهن می رشاند به عنوان انحراف منفی حاکی از بیماری مطررح می شود . از این رو اختلالهای روانی یا رفتاری را اغلب آسیب روانی نامیده اند ( منشی طوسی 1369 ) .
جامع ترین ملاک برای قضاوت در خصوص اختلال هنجارهای اجتماعی و فرهنگی می باشد که هر جا مسئله رفتاری را انتخاب می کند که مناسب آن جامعه و افراد را طبق آن پرورش می دهد . افراد با موضع گیری قبلی ، خلق و خوی یا تجربه های اکتسابی آن رفتار ها را از خود نشان می دهند افراد همیشه نسبت به معیارهای آن جامعه سنجیده می شوند .
تعریف اختلالات رفتاری به لحاظ انفجار ایده ها و تعدد نظرات فراوانی که توسط متخصصین رشته های گوناگون علوم انسانی مطرح شده روشنی و صراحت خود را از دست داده .
روان شناسان اجتماعی ، اختلالات رفتاری را ناشی از فشارهای اجتماعی و کمبود راههای مناسب برای تخلیه این فشار ها می دانند و معتقدند بیمار روانی وجود ندارد و این جامعه است که مریض می باشد لذا آنان اختلالات رفتاری را واکنش طبیعی نسبت به فشار های ناشی از مشکلات و مسائل اجتماعی می پندارند .
روان شناسان بالینی معتقدند انسانها وقتی برای حل مسئئله و مشکلات جسمی خویش به پزشک مراجعه می کنند که آسنامه ای از مساله و مشکل را دارا باشند که معیار مناسب و تعیین کننده ای برای رفتار نا بهنجار یا مشکلات دیگر روانی میزان آستانه کسالت و ناراحتی است که فرد را وادار به مراجعه روانشناس کرده است . ( سیف نراقی و نادری 1374 ) .
اختلال در رفتار :
رفتار بیرونی بر اساس نوع انگیزه حاکم بر فرد ممکن است به دو علت اختلال پیدا کند یکی اینکه رفتار شخصی شخص نتواند به نحو لازم و کافی احتیاجات اساسی او را ارضا ء کند ، گاه ممکن است مشکلات محیطی یا شغلی از برآوردن خواسته های جسمی و روانی او جلوگیری کند مشکلات جسمانی ، معلولیت ، عدم آموزش و مهارت کافی در اشتغال به کار . عقب ماندگی ذهنی و یا کشمکش های فلج کننده عاطفی غالباً از بروز رفتارهای ارضاء کننده فعالیت می کنند دوم اینکه رفتارهای فردی با معیارهای فرهنگی و اجتماعی ارضا/ئ کننده تمایلاتشان نا متناسب و مغایر باشد مورای روانشناس معروف معتقد است که ابزار احتیاج و برآوردن آن به 4 عامل بستگی دارد . به علت عدم رشد و تکامل خصوصیات اخلاقی قادر به تبعیت از معیارهای اجتماعی نیست ( دکتر شاملو ، 1370 ) .
| دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
| فرمت فایل | docx |
| حجم فایل | 88 کیلو بایت |
| تعداد صفحات فایل | 38 |
اختلالات یادگیری
مطالعه بر روی تاریخچه نارساخوانی مشخص میکند که بقراط حکیم[1](460-337 ق.م.) پزشک و دانشمند بزرگ یونانی اولین حکیمی است که اعصاب مغز را متقاطع میدانست و عقیده داشت که فرد مبتلا به فلج راست بدن، اشکال در نیمکره چپ مغز دارد و لذا توانایی خواندن خود را از دست میدهد (سیفنراقی و نادری، 1389).
به اعتقاد لرنر (1993) فرایند تحول و شکلگیری اختلالات یادگیری چهار دوره متمایز را پشت سر گذاشته است که عبارتند از: 1- دوره بنیانگذاری و اطلاعات مربوط به مغز: در دهه 1860، پال بروکا[2] از طریق کالبد شکافی به مطالعه مغز بیمارانی که توانایی سخن گفتن را از دست داده بودند، پرداخت. وی دریافت که نواحی خاصی از مغز آنان (سمت چپ لوب پیشانی[3]) آسیب دیده است .سپس جان هانگلینگز جکسون[4](1874؛ به نقل از سیفنراقی و نادری،1389). نظریه موضعیابی[5] را مورد انتقاد قرار داد و اعتقاد داشت که تمام نواحی مغز با یکدیگر در ارتباط هستند و آسیب وارده به یک ناحیه از مغز، کنش کلی مغز را تغییر میدهد. او مخالف این بود که مغز انسان از مجموعهای از مراکز مستقل تشکیل شده است. کاسمال[6](1872؛ به نقل از سیف نراقی و نادری،1389)، برای اولین بار واژه "کوری کلمه"[7] را برای افرادی که علیرغم داشتن توانایی بینایی، ذهنی و گفتاری طبیعی قادر به خواندن و نوشتن نبودند، بکار برد. در سال 1896، مورگان[8] چشم پزشک انگلیسی، از واژه کوری کلمه برای نشان دادن ناتوانی در خواندن کلمات استفاده کرد. هینشل وود[9](1917؛ به نقل از سیفنراقی و نادری، 1389)، نارساخوانی را در افرادی که دارای سابقه خانوادگی در این زمینه بودند، گزارش کرد. او عقیده داشت که رشد ناقص در مراحل اولیه جنینی یا صدمه مغزی در هنگام تولد به بخش تحتانی آهیانه مغز ممکن است سبب نارسایی در خواندن شود (سیف نراقی و نادری، 1389).
2- دوره انتقالی و مطالعه بالینی کودکان: اورتون[10](1937؛ به نقل از سیف نراقی و نادری، 1389)، ضمن تایید نظریه هینشل وود، معتقد به غلبه یک طرف مغز بر طرف دیگر بود و فرض او بر این بود که نارساییها در تکلم، خواندن، نوشتن و ریاضیات در اثر عدم غلبه طرفی مغز ایجاد میشود. وی درمان ناتوانی خواندن و عدم ارتباط آن با عقب ماندگی ذهنی را مطرح کرد. گشویند[11](1962؛ به نقل از سیف نراقی و نادری،1389)، با تایید نظریه اورتون، نشان داد که نارساخوانی با چپ دستی، مشکلات ادراک بینایی، ناموزونی حرکت (دست و پاچلفتی)، لکنت زبان، تاخیر در رشد تکلم و عامل ژنتیکی وراثت (شیوع در خانواده)، همبستگی دارد (ریهاردسون[12]،1992؛ به نقل از سیف نراقی و نادری، 1389). در طی دوره انتقال، تغییرات بسیاری در اصطلاح شناسی ایجاد گردید، در این دوره اصطلاحاتی از جمله کودکان آسیب دیده مغزی[13]، سندرم اشتراس[14]، عملکرد بد جزئی مغز و اختلالات یادگیری بکار رفت. تحول و تغییر اصطلاحات بیانگر پیشرفت تاریخی این حوزه است (لرنر، 1993)
3- دوره یکپارچگی: با رشد سریع برنامههای مدارس در طی این دوره (1960-1980)، آموزش خاص به مبتلایان اختلالات یادگیری در سراسر مدارس آمریکا یک رشته کارآمد، شد. برنامه حوزههای اختلالات یادگیری به سرعت نظامدار شد، معلمان تحت آموزش برنامههای جدید قرار گرفتند و کلاسهای مربوط به این حوزه آغاز به کار کردند. بسیاری از آزمونهای جدید و مواد آموزشی در طی این دوره توسعه یافتند و تعداد بیشماری از دانشآموزان تحت عنوان اختلالات یادگیری در مدارس شناسایی شدند (لرنر، 1993)
4- دوره معاصر[15](از سال1980 تا کنون): این مرحله زمان ظهور جهتگیریهایی است که میدان عمل این حوزه مطالعاتی را گسترش داده است. در میان دستاوردهای دوره معاصر موارد زیر به چشم میخورد: شناخت انواع کودکان مبتلا به اختلالات یادگیری که هر کدام زبان و فرهنگ متفاوتی دارند، شناسایی کودکان مبتلا به نارسایی توجه و تشخیص تفاوت اختلالات یاگیری خفیف و شدید در مدارس و آموزش و پرورش و اهداف ملی و آموزش طوری که بر آن اساس، به این نوع کودکان بیش از پیش توجه گردید. همچنین کاربرد تکنولوژی رایانه در جهت کمک به این نوع کودکان افزایش یافت (لرنر، 1993)
2-3- تعاریف اختلالات یادگیری
تعاریف متعددی از اختلال یادگیری وجود دارد که در ادامه به چند تعریف اشاره میشود: اختلالات یادگیری را می توان در دو گروه اختلالات یادگیری تحولی و اختلالات یادگیری تحصیلی طبقهبندی کرد، 1- اختلالات یادگیری تحولی؛ ناتوانی در فرآیندهای روانشناختی که پیش نیاز یادگیری و کسب موضوعات درسی هستند، محسوب میشود. اختلال توجه: اختلال در توانایی انتخاب عوامل مناسب و یا مربوط و مقتضی از میان محرکهای رقابت کننده و بیشماری است که به طور همزمان با ارگانیسم برخورد میکند. اختلال حافظه: اختلال در توانایی بخاطر آوردن چیزی است که دیده، شنیده یا تجربه شده است. کودکانی که مشکلات قابل ملاحظهای در حافظه دیداری و شنیداری خود دارند احتمالا در یادگیری خواندن، نوشتن، هجی کردن یا محاسبه کردن مشکل خواهند داشت. اختلالات ادراکی[16]: شامل نقص در هماهنگی دیداری-حرکتی، انحراف بینایی، شنوایی و لامسه، ارتباط فضایی و غیره میباشد. اختلالات تفکر[17]: شامل مشکلاتی است که به کارکردهای ذهن، مانند قضاوت، مقایسه، محاسبه، تحقیق و سوال کردن، استدلال کردن، ارزشیابی، تفکر انتقادی، حل مسئله و تصمیمگیری مربوط است. اختلالات زبان شفاهی[18]: شامل مشکلات کودک در فهمیدن زبان، تلفیق زبان درونی و بیان عقاید به صورت شفاهی میباشد(کرک، 1377).
2- اختلالات یادگیری تحصیلی: شامل ناتوانی در خواندن، نوشتن، هجی کردن، بیان نوشتاری و محاسبه کردن است و به این اشاره دارد که کودک توانایی بالقوه یادگیری و موقعیت و امکان یادگیری را در مدرسه دارد و علیرغم دریافت آموزشهای کافی در یادگیری مشکل دارد (کرک، 1377).
مایکل باست[19](1978؛ به نقل از احدی، 1373) "این اختلال را تحت عنوان اختلال یادگیری عصبی-روانی مینامد و کودک با اختلال یادگیری را کودکی میداند که علائم عدم هماهنگی حرکتی (دست و پا چلفتی[20]) خفیف و اختلالات رفتاری خاصی از خود بروز میدهد و همچنین در خواندن، ریاضی، صحبت کردن مشکلاتی را نشان میدهد که ناشی از بدکاری سیستم عصبی است. مایکل باست معتقد است که اختلال یادگیری فقط شامل جنبههای کلامی نمیشود، بلکه این افراد در درک و جهتیابی فضایی و در تصویری که از بدن خود دارند (آگاهی نسبت به اسامی اعضا مختلف بدن و ارتباط میان آنها) نیز مشکلاتی بروز میدهند. مایکل باست همچنین بیان داشته است که این افراد در تفسیر و تمیز احساسات خود، مانند تمیز اصوات مختلف اشکالاتی دارند".
در سال 1977 اختلال یادگیری از طرف دولت فدرال آمریکا چنین تعریف شد اختلالات یادگیری ویژه به معنای آن است که در یک یا چند فرایند اساسی روانشناختی اختلالی رخ دهد بطوری که در فهم و استعمال زبان (چه شفاهی و چه کتبی) تأثیر بگذارد و در توانایی گوش دادن، فکر کردن، صحبت کردن، خواندن، نوشتن، هجی کردن و یا محاسبات ریاضی اختلالی به وجود آورد و این اصطلاح معلول شرایطی است، نظیر: معلولیتهای ادراکی، صدمه مغزی، بدکاری جزیی در مغز، دیسلکسی و آفازی رشدی. این اصطلاح شامل کسانی که مشکل یادگیریشان ناشی ازعواملی چون نقائص بینایی، شنوایی یا حرکتی، عقب ماندگی ذهنی، آشفتگی هیجانی، ناهنجاریهای محیطی، فرهنگی یا اقتصادی، می باشد، نمیگردد (لیون، 1996).
در سال 1981 کمیته ملی مشورتی معلولین آمریکا[21]، اختلال یادگیری را چنین تعریف کرد: اختلالات یادگیری اصطلاحی کلی است ناظر بر گروهی ناهمگن از اختلالاتی که به صورت اشکالات مهمی در اعمالی نظیر: گوش دادن، صحبت کردن، خواندن، نوشتن، استدلال کردن و یا حساب کردن، آشکار میشود. اکثر این بینظمیها جنبه ذاتی دارند و به نظر میرسد که ناشی از بدکارکردی سیستم اعصاب مرکزی باشند. هر چند ممکن است ناتوانی یادگیری همراه و همزمان با دیگر شرایط معلول کننده (مانند نقائص حسی، عقب ماندگی ذهنی، اختلال هیجانی و اجتماعی) یا اثرات محیطی (مانند، تفاوتهای فرهنگی، آموزش نامناسب و ناکافی، عوامل درونزاد) روی دهند، اما باید دانست که اختلالات یادگیری مستقیما نتیجه این شرایط یا اثراتش نیست (هامیل، لیغ، مکنات و لارسن[22]، 1981؛ به نقل از هالاهان و کافمن، 1390)
تعریف فوق نسبت به تعریف دولت فدرال چند امتیاز دارد: آن منحصرا اختصاص به کودکان ندارد، از ذکر عبارت فرآیندهای اساسی روانشناختی که بسیار بحث انگیز بوده اجتناب مینماید، هجی کردن را به این دلیل که از نظر منطقی جزئی از نوشتن است در برنگرفته است، از اشاره به شرایطی که تعریف روشنی ندارد (نظیر: معلولیت ادراکی، دیسلسکی، بدکاری مغزی) و موجب اغتشاشات بسیاری شدهاند خودداری کرده است. به روشنی بیان میدارد که ناتوانیهای یادگیری ممکن است با سایر شرایط معلول ساز نیز همراه باشد (هامیل و همکاران، 1981؛ به نقل از هالاهان و کافمن، 1390)
"طبق راهنمای تجدید نظر شده تشخیصی و آماری اختلالهای روانی[23] (2000)، اختلالات یادگیری زمانی تشخیص داده میشوند که پیشرفت در آزمونهای استاندارد شده برای خواندن، ریاضیات یا بیان نوشتاری بطور قابل ملاحظه زیر سطح مورد انتظار بر حسب سن، تحصیلات و سطح هوشی باشد. مشکلات یادگیری مانع پیشرفت تحصیلی یا فعالیتهای روزمره زندگی شود. همچنین تاکید میکند که اگر یک نقیصه حسی وجود داشته باشد، مشکلات یادگیری باید افزون بر آنهایی باشند که معمولا همراه با آن نقیصه دیده میشوند" (نیکخو و هامایاک، 1381).
تعاریف مختلف از اختلالات یادگیری در چند عنصر مشترک هستند: این کودکان دارای بهره هوشی تقریبا متوسط یا بالاتر هستند، از نظر حواس مختلف سالم هستند، پیشرفت آموزشی این کودکان به طور قابل ملاحظهای کمتر از بهره هوشی، سن و امکانات آموزشی است و همچنین مشکلات یادگیری از عقب ماندگی ذهنی، اختلالهای هیجانی، فقر محیطی، معلولیتهای حسی یا ناتوانیهای جسمانی ناشی نمیشوند (سیف نراقی و نادری، 1389).
[1]. Hipocrates
[2]. Broca
[3]. Left Frontal Lobe
[4]. Hunghlings Jakson
[5]. Localization
[6]. Kussmaul
[7]. Word blindness
[8]. Morgan
[9]. Hinshel wood
[10]. Orton
[11]. Geshwind
[12]. Rihardson
[13]. Brain-injured Children
[14]. Strauss Syndrom
[15]. Contemporary phase
[16]. Perceptual Disabilities
[17]. Thinking
[18]. Oral language
[19]. Mykelbust
[20]. Clumsy
[21]. National Advisory Committee On Handicapped
[22]. Hammill, Leigh, McNatt & Larsen
[23]. Diagnostic and Statistic Manual of Mental Disorder-Revised(DSM-IV-R)
| دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
| فرمت فایل | docx |
| حجم فایل | 93 کیلو بایت |
| تعداد صفحات فایل | 62 |
اختلالهای دوران کودکی
اکثر کودکان در جریان رشد، مشکلات هیجانی و رفتاری خاصی پیدا می کنند که معلول فشارهای رشد و انطباق با انتظارات خانواده و اجتماع است. کودکان در اثر رشد و نمو سریع، جمعیت منحصر به فردی هستند. هر یک از نظریه های موجود، بر عامل خاصی به مقوله سبب شناسی این مشکلات در کودکان تأکید می کند. ولی ضعف نظریه ها در تبیین کامل رشد در سنین مختلف و در حوزه های مختلف، منجر به پذیرش دیدگاه جامع تری به نام بوم شناختی شده است. دیدگاهی که عوامل درون کودک، خانواده و اجتماع را که تأثیرات مستقیم و غیر مستقیم بر کودک دارند، در نظر می گیرد. در این دیدگاه پیشرفت های رشدی کودک در یک حوزه با پیشرفت های رشدی کودک در حوزه های دیگر رابطه دارد. وانگهی داشتن مشکل در هر یک از حوزه های اصلی رشد بر رشد کودک در آینده تأثیر می گذارد(دادستان، 1366).
ملاک های رفتار نابهنجار در کودکان
در سالهای اخیر به دلایل مختلف توجه به بررسی علمی اختلالهای دوران کودکی فزونی گرفته است. نخست اینکه بسیاری از مشکلات کودکان پیامدهای بلند مدت برای کودک، خانواده و جامعه داشته است. دوم آنکه بسیاری از اختلالات دوران بزرگسالی در دوران کودکی ریشه دارند و در نهایت فهم بهتر فرایند تحول کودک و اختلالهای تحولی به پاس پیشرفت روانشناسی مرضی تحولی، پیشگیری و مداخلات مؤثر را امکان پذیر کرده است( ماش[1] و بارکلی، 2003).
گر چه رفتارهای نابهنجار افراطی و شدید غالباً به آسانی قابل بازشناسی است اما بسیاری از رفتارهای نابهنجار به خصوص آنها که تجلی خارجی آشکار ندارند از نابهنجاری های دیگر قابل تشخیص و تفکیک نبوده و حتی تمییز آنها از رفتارهای عادی و سالم نیز دشوار است. بر این اساس روانشناسان و روانپزشکان سعی کرده اند بر اساس معیارهای خاص علمی، رفتارهای هنجار را از نابهنجار متمایز سازند (شاملو،1373). آنان نابسامدی آماری[2]، تخطی آماری[3] ، آشفتگی شخصی[4] ، کارکرد مختل[5] ، و نقص در عملکرد[6] را از مؤلفه های رفتار نابهنجار به حساب می آ ورند.(بارلو، 2002).
مناسب ترین تعریف اختلال روانی در راهنمای تشخیصی آماری انجمن روانپزشکی آمریکاارائه شده است. از نظر این نظام تشخیصی، هر اختلال روانی به عنوان نشانگان[7] یا الگوی رفتاری یا روانی قابل ملاحظه بالینی در نظر گرفته شده است که در یک فرد ظاهر می شود و با ناراحتی فعلی (مثلاً یک نشانه دردناک) یا ناتوانی (یعنی اختلال در یک یا بیش از یکی از زمینه های کارکردی) و یا با افزایش قابل ملاحظه خطر مرگ ، درد، ناتوانی و یا از دست دادن رابطه دارد، به علاوه این نشانگان یا الگو نباید در واکنش به یک رویداد خاصی باشد که از لحاظ فرهنگی موجه و قابل انتظار است مانند مرگ یک فرد محبوب(هالجین و ویتبورن[8]، 2002، ترجمه سید محمدی،1387).
این حساسیت ها نسبت به تفکیک بهنجاری و نابهنجاری در کودکان و تعیین تفاوت های بین اختلالهای روان شناختی کودکی و بزرگسالی موضوعی نسبتاً ساده است. نظریه های قدیمی کودکان را بیشتر بزرگسالان کوچک تصور کرده و تفاوت های هیجانی و شناختی بین دو گروه سنی را مورد توجه قرار نمی دادند( کاسلو[9]2000، ترجمه پورافکاری، 1373).
ما اخیراً نظریه پردازان با مطالعه فرایندهای مربوط به رشد کودکان و نوجوانان به پیشرفت قابل توجهی در مطالعه اختلال های کودکی و ایجاد یک سیستم طبقه بندی معنی دارتر رفتارهای غیرانطباقی نایل شده است ، به نحوی که در بهترین و مورداستفاده ترین نظام طبقه بندی تشخیصی گردآوری شده توسط انجمن روان پزشکی آمریکا، اختلال ها به 16 طبقه اصلی تشخیصی و یک بخش اضافی تحت عنوان سایر اختلالهایی که ممکن است مورد توجه بالینی باشند، گروه بندی شده اند (شاملو،1373).
طبقه بندی اختلا لهای کودکان
نسخه ی سوم راهنمای تشخیص آماری انجمن روانپزشکی آمریکا، حاوی شماری از مقوله های خاص کودکان بود. در این سخن، ضمن آنکه برخی تشخیص های مربوط به بزرگسالان برای کودکان نیز به کار می رفت، هر فرد در چند بعد یا محور مورد ارزیابی قرار می گرفت تا تصویر کاملتری از وی بدست آید. اما وجود واقعی مقوله هائی که تا این حد به جزئیات پرداخته باشند مورد تأیید مطالعات تجربی واقع نشد زیرا چنین عنوان شد که مقوله های جزئی پایائی نظام را به خطر می اندازد. علاوه بر این مغلوم گردید که در تعدادی از موارد، ملاک ها کاملاً روشن نیستند( ایزائل[10]،1999 ، ترجمه منشی طوسی ، 1373).
از این رو انجمن روانپزشکی آمریکا با تجدید نظر در راهنمای تشخیصی آماری شماره سوم انجمن، راهنمای تشخیصی آماری تجدید نظر شده انجمن روان پزشکی آمریکا را در سال 1987 منتشر کرد(برجعلی،1389).راهنمای تشخیصی آماری چهارم انجمن روان پزشکی آمریکایی که یک طبقه بندی مقوله ای است بر اساس مجموعه ضوابطی که بطور مشخص توصیف شده اند اختلال های روانی را به انواع مختلف تقسیم بندی می کنند و با پذیرفتن عدم تجانس شکل گیری ها ی بالینی، غالباً مجموعه ضوابط متعددی را ارائه داده که وجود زیر مجموعه ای مواد را از بین یک فهرست طولانی به منظور تشخیص کافی می داند. این اختلالات به ترتیب عبارتند از: اختلال های یادگیری، اختلال های مهارت های حرکتی، اختلالهای ارتباطی، اختلالهای فراگیر رشد، اختلالهای کاستی توجه و رفتار ایذائی، اختلالهای تغذیه و خوردن در شیرخوارگی یا اوایل کودکی ، اختلالهای تیک، اختلالهای دفع و سایر اختلالهای شیرخوارگی تا نوجوانی .این مجموعه همانند مجموعه های پیشین انجمن روانپزشکی آمریکا، از راهنمای تشخیصی آماری تجدیدنظر شده انجمن روانپزشکی آمریکا معمولاً از یک نظام طبقه بندی چند محوری بهره می گیرد با این تفاوت که به جز عقب ماندگی ذهنی، مجموعه اختلالهائی که در راهنمای تشخیصی آماری تجدید نظر شده انجمن روانپزشکی ، زیر عنوان اختلالهائی که معمولاً نخستین بار در دوره شیرخوارگی، کودکی یا نوجوانی تشخیص داده می شوند از محور 2 به محور 1 انتقال یافته است(دادستان، 1378).
پیشینه ی تاریخی اختلال نارسایی توجه / فزون جنبشی
قدیمی ترین توصیفی که از فزون جنبشی وجود دارد از پزشکان آلمانی ، به نام هاینریش هافمن[11] در میانه ی سالهای 1800 است . شکسپیر در یکی از شخصیت های داستانی خود در نمایش نامه ی "شاه هنری هشتم " به نوعی بیماری در توجه اشاره کرده است (بارکلی، 1997،ترجمه علیزاده،1383).
ویلیام جیمز[12] (1890) در کتاب اصول روان شناسی به ویژگیهایی اشاره کرده است که خود آن را "اراده ی انفجاری " می نامد، و این ویژگی ها بسیار شبیه به فزون جنبشی هستند. پس از جنگ جهانی اول و همه گیری آنسفالیت ، هافمن (1992) و ( اباف[13] 1923، به نقل از کینگ و ناشپیتز[14] ، 1991)، ویژگیهایی را توصیف کردند که این ویژگی ها در کودکان با اختلال نارسایی توجه / فزون جنبشی نیز مشاهده می شوند . یکی از این ویژگی ها، بی ثباتی رفتار بود که مؤلفان مذکور آن را اختلال رفتار پس از آنسفالیت نامیدند. این نشانه ها در کودکانی که در گذشته رفتارهای عادی داشتند نیز، به سرعت مشاهده می شد: نابهنجاری های حرکتی، بی مسوولیتی، بی قراری، فزون جنبشی و حرکت های رقص گونه. با وجود آنکه فزون جنبشی از دهه ی 1920 تقریباً در تمام کشورهای دنیا شناسایی شده بود، اما از دهه ی 1960 به طور جدی مورد توجه و علاقه ی دانشمندان قرار گرفت. می توان گفت که از دهه ی 1930 تا اواخر دهه ی 1950، جامعه علمی آمریکا در درجه ی اول، به مسأله آموزش رشد، و خانواده ی این کودکان توجه می کرد و کارآیی گروه درمانی را مورد آزمایش قرار می داد؛ و همین دوره مصادف با کشف داروهای آمفتامین بود. اما، در آن سال ها تنها افراد ثروتمند می توانستند از این داروها بهره ببرند. دارودرمانی در مورد این اختلال ، تا سال های آخر دهه ی 1960 گسترش یافت و در پایان همین دهه و دهه ی پس از آن ، دارودرمانی به عنوان درمان فزون جنبشی مورد پذیرش قرار گرفت(سیفرو آلن[15] ، 1976 ).
در سال 1957 ، لوفرودنهوف" نشانگان رفتار فزون جنبشی" را توصیف کردند که نشانه های اصلی آن، فزون جنبشی، ضعف در تمرکز حواس ، کم توجهی ، ضعف در انجام تکلیف های مدرسه ، تکانشگری ، زودرنجی و بی ثباتی کلی بود. آنها بر این باور بودند که علت این نشانگان ، چیزی جز آسیب مغزی در دی آنسفال (تالاموس ، هیپوتالاموس ) نیست اگر چه ، پیدا کردن شاهدی بر این ادعا کار دشواری بود و به همین دلیل ، اصطلاح آسیب خفیف مغزی پیشنهاد شد ؛ واژه ای که با وجود شهرت خیلی زیاد ، عمری چندان طولانی نداشت. راس و راس[16] (1976 ) چنین مطرح کرده اند که این اصطلاح ، در اصل از کارهای اولیه ی آلفرد استراس[17] و همکارانش گرفته شده بود(علیزاده، 1383).
جدول1-2: تاریخچه تحول اصطلاح شناسی اختلال نارسایی توجه / فزون جنبشی
|
سال 1940 :ون جنبشی در کودکان ابتدا به شکل نشانگان آسیب مغزی مورد توجه قرار گرفت . سال 1960 : برخی رفتارهای فزون جنبشی ، به شکل بدکارکردی خفیف مغزی توصیف شدند. سال 1968 : انجمن روانپزشکی امریکا در DSM-II ، فزون جنبشی را نوعی واکنش زیاده تحرکی در دوران کودکی توصیف کرد. . سال 1980 : انتشار ویرایش سوم راهنمای تشخیصی و آماری اختلال های روانی (1980) ، پیشرفت چشمگیری در تشخیص اختلال نارسایی توجه بود.در این ویرایش، توجه دانشمندان از زیاده جنبشی به مشکل های توجه معطوف شد و آنها دو نوع نارسایی توجه را متمایز کردند: اختلال نارسایی توجه بدون فزون جنبشی سال 1987 : در DSM-III-R تغیراتی رخ داد. در عین حال که اصطلاح نارسایی توجه / فزون جنبشی همچنان مورد استفاده قرار می گرفت و بر حواس پرتی تأکید می شد، ولی فزون جنبشی هنوز هم از عوامل اصلی تلقی می شد. در این ویرایش، سن شروع را 7 سالگی ، و طول دوره مشکل را حداقل 6 ماه تعیین کردند و" نارسایی توجه که در جای دیگر دسته بندی نشده" را نیز اضافه کردند. سال 1991 : وزارت آموزش و پرورش آمریکا ، فزون جنبشی را زیر پوشش قوانین آموزش و پرورش ویژه قرار داد. سال 1994 : در DSM-IV از اصطلاح" اختلال نارسایی توجه / فزون جنبشی" یا همان ADHD استفاده شد. |
منبع: ( لرنر[18]،1997 ترجمه علیزاده،1383)
توجیه کمی برای این ادعا وجود دارد که اختلال بیش فعالی فقط مربوط به دهه 1990 است. به عبارت دیگر به تازگی مشاهده شده است که از برچسب های تشخیصی برای توصیف کودکانی که از برچسبهای تشخیصی برای توصیف کودکانی که سطوح نامناسبی از بی توجهی، تکانشی بودن یا بیش فعالی را از نظر تحولی نشان می دهند، استفاده می شود.دو روند مهم وجود دارند که تاریخچه این اختلال را در آمریکا مشخص می کنند. اولین روند مرتبط با موضوع یکسانی تشخیص است. از اوایل سال های 1902 تا اواخر دهه 1960، توافق کمی در این حوزه برای نامگذاری این اختلال وجود داشت. از این رو در زمان های مختلف چیزی که به عنوان ADHD شناخته می شد ، به اختلال رفتاری پس از التهاب مغزی (هوهمن[19]، 1992 ) ، سواری عضوی (کان وکوهن[20]، 1934 ) ، سندرم آسیب مغزی کودک (استراس و کفارت[21]، 1955 ) ، بد کارکردی کم مغز (کلمنتس و پیترز ، 1962 ) و سندرم بیش فعالی کودک ( چس[22]، 1960 ) اشاره داشت .
[1]- mash
[2]- statistical inferegvency
[3]- violation of norms
[4]- Personal distress
[5]- dysfunction
[6]- impavement infunctioning
[7]- syndrome
[8]- Haljin& vitborn
[9]- kaslow
[10]-Izael
[11]- Heinrich Hoffman
[12]- William James
[13]- Ebaugh
[14]- king & noshpitz
[15]- Safer & Allen
[16]- Ross & Ross
[17]- Alfred Strauss
[18] - Lerner
[19] - Hohman
[20]- Kahn & Cohen
[21]- Kephart
[22]- Chess
| دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
| فرمت فایل | docx |
| حجم فایل | 188 کیلو بایت |
| تعداد صفحات فایل | 73 |
- ادراک دانش آموزان[1]
آموزش وپرورش از اساسیترین ارکان توسعهی[2] هر کشور است و برنامهریزی در مسائل مربوط بهنظام آموزشی، بدون تـوجه بـه نگرش و دیدگاه فراگیران نسبت به درس و مدرسه چندان مفیدومؤثرنخواهدبود. آموزشوپرورش شامل کتاب، معلم، دانشآموزان و...است هر یک از این اجزا در درون سیستم و نظام آموزشی جایگاه و نقش خاصی دارند و سیستم را دررسیدن به هدفهای اصلی یاری میرسانند. یکی از اجـزای مـهم واصلی این سیستم، نگرشها، ادراک و علایق دانشآموز است، که نقش قابلتوجهی در تعلیم همهی آموزندگان دارد. برنامهریزان درسی باید توجه مخصوص به نیازهای ویژهی یادگیرندگان و تغییر این نیازها که موجب پرورش و پیشرفت آنهاست، مبذول دارند(ماهی دشتی و محمد ،1384).
آلپورت، ادراک را یک حالت روانی –عصبی – آمادگی میداند که از طریق تجربه سازمانیافته یا تأثیری هدایتی و پویا بر پاسخهای فرد، در برابر پدیدهها و موقعیتها ظهور میکند (کریمی،1379). شریفی (1368) ادراک از رفتار معلم را برداشتهای ذهنی دانشآموز از رفتار معلم میداند.
موسوی (1385) چون موضوع ادراک بر رفتار سازمانی تأثیر بسیار زیادی دارد، بررسی ایـن امـر بـهویژه کاربردهای آن حائز اهمیت است. اغلب گفته میشود که «هرکس دنیا را با دیدگاه متفاوتی میبیند.» این عقیده کم و بیش حقیقت دارد، زیرا هـرکسی در منظری ایستاده و واقعیتهای پویا و مسائل زندگی را از آن دیدگاه مینگرد و این تفاوت و اختلاف دیدگاههای افراد برخاسته ازنظر آنان اسـت. هنگامیکه اشخاص در معرض اطلاعات، وضعیتها یا رخدادهای واحدی قرار میگیرند، اغلب واکنشهای متفاوتی از خود نشان میدهند و هر کس مایل است که نظر خویش را درست بداند؛ بنابراین شناخت امکانپذیر نیست، چنین تفاوتهای دیدگاهی، این نکته را نشان میدهد که برخلاف آنکه شعور متعارف حکم میکند، آدمی دنیای اطراف خود را بیپیرایه و مستقیم درک نمیکند یا به دیگر سخن آدمی است که فعالانه تصویر یا جلوهای از دنیای پیرامون خود را از طریق فرآیند پیچیده و پویای ذهنی ساخته و بر اساس آن به تـدوین بـرنامه زندگی خود اقدام کرده و ایفای نقش میکند ادراک هر موجودی بهاندازه ظرفیت وجودی اوست و این ادراکات نهتنها بر رفتار شخص بلکه بر رفتار دیگران نیز مؤثر است.
در سالهای اخیر شواهد تحقیقاتی نشان دادند که دانش آموزان روی اعمال و افکار معلمان اثر میگذارند و افکار و رفتارهای معلمان تحت تأثیر نحوه واکنش دانش آموزان به فعالیتهای کلاسی قرار میگیرد. این مسئله تأکید بندورا[3] روی تعاملات متقابل شناخت، رفتار و اعمال محیطی را به یاد میآورد (زارع،1390).
2-2-1 ادراک و اهمیت آن
ادراک مفهومی است کـه درنـتیجه دریافت اطلاعات حسی حاصل میشود. انسان تحت تأثیر محرکهای حسی و با توجه به برداشت، پنداشت و یا استنباط خود دست به عملی میزند که برطرفکننده یکی از نیازهای اوست ولی این عمل همیشه مبتنی بر واقـعیات نـبوده و درنتیجه نیاز او برطرف نخواهد شد. دو عنصر اساسی در این تعریف وجود دارد، اولاً، ادراک دستگاهی است مشتملبـرگزینش وتفکیک، بعضی اطلاعات پردازش میشود و بعضی نمیشود. بهعنوانمثال، درباره اوقـاتی بیندیشید کـه تیک و تاک ساعت پیش از خواب مزاحمتان است. صدای ساعت معمولاً موردتوجه است. هرچند که خودصدا تداوم دارد. این جدا کردن بـه ما یاری میدهد تا از توجه به اطلاعات نامربوط و آزاردهنده پرهیز کنیم. عنصر دوم، سازماندهی است. اطلاعاتی که پردازش میشود به صورتی مرتب طبقهبندی میگردد تا بتوانیم به اطلاعات حاصل از محرکها معنایی بدهیم. هر محرک نشانههای مـعینی از مـاهیت خود بـه دست میدهد (موسوی،1385)
مورهدوگریفتن[4] (2012) ادراک فرد از پدیدهای ممکن است با مـاهیت واقـعی آن متفاوت باشد: آنچه شنیده میشود الزاماً همان چیزی نیست که گفتهشده است. ادراک در حقیقت عبارت است از استنباط و تـعبیر شـخص از مـحیط و نه ثبت دقیق آنچه در دنیای خارج موجودیت دارد. همچنین پدیده واحدی ممکن است بهوسیله افراد مـختلف بـه صور گوناگونی فهمیده و درک شود. فهم و درک واحـدی مـمکن است به طرق مختلف ایجاد شود، ادراک با نیازهای شخص ارتباط نزدیک دارد و بهطوری کلی امری است منحصربهفرد کـه نمایانگر تمام یا قسمتی از موقعیت آنگونه که فرد آن را میبیند، هست دانش آموزان معلمانی را ترجیح میدهندکه گرم
ودوستانه باشد، مهمتر از آن روابط مثبت معلم و دانشآموز است که در آن معلمان از مهارتهای خاص استفاده میکنند، با واکنشهای مثبت دانش آموزان به مدرسه و دستیابیهای درسی بیشتر در ارتباط است (کیلن، 1998).
گازدا[5] (1973) بهمنظور فراهم ساختن بستر مناسب برای پرورش خود پندارهی دانش آموزان و شکلگیری احساس مهم بودن و ارزشمندی[6] در دانش آموزان، معلمان باید به نکاتی توجه داشـته باشـند؛ مهارتهای برقراری ارتباط جهت اثربخشی معلم و ادراک صحیح دانشآموز از وی اهمیت زیادی دارد. دراینباره گازدا الگویی را مطرح میکند که عبارت است از:1- کاوش خود[7]: معلم ضمن برقراری ارتباط مثبت بادانش آموز وی را به کاوش در خود تـشویق میکند که در این میان سه مهارت ارتباطی همدلی، احترام و محبت اهمیت دارد.
2 -خود فهمی: با افزایش اعتماد دانش آموزان به معلم، آنها در فضای اعتماد آمیز کـلاس درس دربارهی یکدیگر چیزهای بیشتری یاد میگیرند.
انصاری (1375) جو روانی- اجتماعی[8] کلاس: شامل دو متغیر کلی ادراک (برداشتی که افراد از واقعیتهای موجود در کلاس دارند) و انتظار (تمایلات و خواستههایی که افراد از جو روانی – اجتماعی کلاس دارند) است. جوی برای یادگیری مطلوب است که تفاوت ادراک و انتظار زیاد نباشد یا این دو مساوی باشند. در صورت تفاوت، باید در پی اصلاح یا تغییر جو کلاس بود. پس دارند.
میشو وهمکاران (1996) 1-انتظار شاگردان به ادراک از جو روانی و اجتماعی کلاس بیشتر است 2- بیشترین تفاوت ادراک و انتظار شاگردان در مؤلفههای مشارکت برخورداری از پشتیبانی معلم و نظم و سازماندهی مطالب است 3- کمترین تفاوت ادراک و انتظار دانش آموزان در مؤلفههای اهمیت دادن به کار و تکلیف، دلبستگی متقابل بین دانش آموزان است که رضایت آنان را در امور مذکور نشان میدهد 4- انتظار معلمان بالاتر از ادراک است 5-ادراک و انتظار معلمان بالاتر از ادراک و انتظار شاگردان است 6- تفاوت ادراک و انتظار معلمان نسبت به شاگردان کمتر است 7-بیشترین تفاوت ادراک و انتظار معلمان در مورد مؤلفههای مشارکت دلبستگی متقابل بین دانش آموزان است.
فتاحی (1393) نگرش دانش آموزان نسبت به موضوعات مختلف درسی حاصل موفقیتها یا شکستهای آنان درگذشته است و در علاقهمندی یا بیعلاقگی آنان به آموزشهایی که در مدرسه به آنان داده میشود تأثیر بسزایی دارد در حقیقت نگرش دانش آموزان به یک موضوع درسی بخشی از جریان پیشرفت تحصیلی را تشکیل میدهد.
نگرش یا ادراک، عمیقترین لایهی رفتار هر فرد را تشکیل مـیدهد و از ایـن نـظر، تأثیر پایداری در شکلدهی به رفتار، مواضع و جهتگیریهای اشخاص نسبت به پدیدهها و محیط پیرامون خود دارد. با وجوداین که تعاریف مـتفاوت و گوناگونی از نگرش بهعملآمده یکی ازتعاریف به این صورت می باشد،حالت عاطفی مثبت یا مـنفی نسبت به یک موضوع(گنجی، 1380).
ترکیب شـناختها و احـساسها و آمادگی برای عمل به یکچیز معین را، نگرش به آن چیز میگویند (کریمی،1379). سانجر وگانگورن[9] (2009) در مطالعهای نشان دادند که ادراک از محیط کلاس با مؤلفههای شناختی انگیزشی خودگردانی یادگیری رابطهی مثبتی دارد.
وقتی دانش آموزان ادراک مثبتی از کلاس درس و محیط کلاس خود داشته باشند، عملکرد بهتر و نگرشهای مثبتتری به آموختههای خود خواهند داشت (راسر[10]، به نقل از درمن وهمکاران،2006) با توجه به اینکه تعامل میان دانش آموزان و آموزش در محیط مدرسه و کلاس رخ میدهد، محیط در افزایش و یا کاهش سطح یادگیری بسیار مؤثراست و آنچه مطلوب یا نامطلوب بودن جو کلاس را مشخص میکند ادراک وبرداشتی است که دانشآموز از آن محیط دارد.
به زعم نصری (1389) مقصود ما از ادراک این است که شخص به نحو عمیقی روابط خودش را نسبت بـه اشخاصی کـه در اطـرافش هستند و نسبت به مقررات محیطش بفهمد و درک کند، با صراحت مقام خود را در جامعه که در آن زندگی و کار میکند تشخیص دهـد و بهخوبی و وضوح به نقایص و مزایای اخلاقی خود پی ببرد.
به نظرعصاره (1389) ادراک درنتیجه و بر اساس فعالیت با تشخیص در جامعه به وجود میآید. انسان در شناختن باقی مـردم، در ضـمن تشخیص روابط آنها نسبت به خود با ادراک خویشتن شکل می دهد چنان چه دانشآموزی در مورد یک درس یا معلم تجربهی مثبت یا منفی داشته باشد، با درس مشابه و جدید برمبنای نگرش و تلقی گذشته بـرخورد خواهد کرد. اگر تجربهی گذشتهی دانشآموز موفقیتآمیز باشد، نگرش مثبت نسبت به درس تقویت خواهد شد؛ و برعکس، اگر تجربهی قبلی توأم با شکست باشد، با درس جدید نیز با نگرش منفی برخورد خواهد کرد.
2-2- 2 - ادراک مثبت از معلمان وارتباط کلامی تعاملی
به زعم گورهام ،ارتباط غیرکلامی تنها نشانگر جزئیات سبک تدریس کارآمد است. ارتباط کلامی، وجه دیگری را نشان میدهد. دو نوع ارتباط کلامی شامل تمرکز روی افزایش تعامل بین معلمان و دانش آموزان بهنحویکه فراگیرانی فعال شوند هست. نخستین نوع، مکالمه درون کلاسی است که شامل رفتارهایی نظیر تشویق و ترغیب دانشجویان به صحبت کردن، نظرخواهی و ارائه مثالهای شخصی است،ثابتشده این نوع رفتارها رابطه مثبتی با یادگیری عاطفی و انگیزش دانشجویان دارند(گورهام، 1988؛ کریستوفل،1990).
ساندرز و وایزمن[11] (1990) در مطالعهای در آمریکا دریافتند که دانش آموزان اروپایی-آمریکایی، افریقایی-آمریکایی، اسپانیایی و آسیایی، یادگیری عاطفی بیشتری را حین استفاده معلمانشان از رفتارهای کلامی مربوط به بحث و گفتگو نظیر پرسش در مورد تکالیف و نظرخواهی از آنان نشان می دهنداین کلاس، کلاسی است که بر روی میزان ادراک دانش آموزان از دسترسپذیری معلم تمرکز دارد.
1-student Perceptions
2-development
1-Bandura
1-Muverhead & Grifitn
[5] -Gazdea
[6] - Feel important and valuable
[7] - Your search
[8] - Space psycho - social
1-Sanjr & Gangvrn
[10] -Rasser
1- Sanders & Wiseman
2-Zoltan & Dooran & khilli
Oliver & Avpligor 3-